باید تأکید کرد که ظهور مفاهیم «دولتملت» و «حاکمیت»، چالشی برای سنت حقوقی اسلامی پدید آورد. حقوق بینالملل اسلامی و عالمان مسلمان (که قواعد خاص حقوقی را استخراج میکنند) ناچار بودند واقعیتهای جدید در نحوه مفهومسازی روابط بینالملل را با فرهنگ خود تطبیق دهند. در نتیجه، همچون دوران صدر اسلام، دیالوگی مداوم بین منابع حقوقی اسلامی و روابط بینالملل مدرن برقرار شده است.
حقوق بینالملل کلاسیک بر اساس دکترین حقوقی غرب شکل گرفتهاست.(1) اما در سنت حقوقی اسلامی که به شکلهای مختلف در کشورهای جهان اسلام وجود دارد، شیوهای منحصربهفرد از مفهومسازی حقوق بینالملل به طور تاریخی ظهور یافته است.(2) حقوق بینالملل اسلامی، یا «سیَر»، بخشی از فقه و حقوق اسلامی است.(3) چنانکه بسیونی مینویسد «حقوق بینالملل، از دید فقهای اسلامی، بهعنوان یکی از موضوعات مختلفِ نظام حقوقی اسلامی مد نظر قرار گرفت و این واقعیتی است که خصوصیتی منحصربهفرد به حقوق بینالملل اسلامی میبخشد: این حقوق بهعنوان بخشی از نظام حقوقی داخلی دولت اسلامی نمود مییابد، صرفنظر از اینکه دولتهای غیراسلامی آن را به رسمیت بشناسند یا خیر.»(4) حقوق بینالملل اسلامی بهعنوان نظامی از هنجارها و قواعد، با توجه به ملاحظات عملی، در همان دوران صدر اسلام شکل گرفت. دلیلش به طور خلاصه این بود که جوامع اسلامی نیازمند مقررات حقوقی برای تعامل با دولتهای غیراسلامی و سایر نهادها بودند. در نتیجه، عالمان اسلامی سخت تلاش کردند رهنمودهایی گسترده برای تعامل مسلمانان با بیگانگان تدوین کنند. صرفنظر از تعاملات بین مسلمانان و غیرمسلمانان، قواعدی هم برای تنظیم تعاملات با اقلیتهای دینی که در ممالک اسلامی زندگی میکردند، وضع شد.(5) در فرایند شکلگیری حقوق بینالملل اسلامی، عالمان بهدنبال اصول حقوقی در منابع متنی اسلام بودند. البته وقتی چنین کاری ممکن نبود، بر فرایند استدلال قیاسی تکیه میکردند یا به هنجارها و رویههای عرفی تثبیتشده متوسل میشدند.
میتوان حقوق بینالملل اسلامی را نظامی از هنجارها دانست که بر رفتار کشورهای مرتبط با سنت حقوقی اسلامی و نیز رفتار افراد در فضای بینالمللی حاکم است. پژوهشگران، این مجموعه قوانین را به صورتهای مختلف تعریف میکنند. مثلاً خدوری آن را «قوانین حاکم بر اعمال دولت اسلامی با سایر جوامع» میداند.(6) بسول مینویسد که «حقوق بینالملل اسلامی مجموعهای از قوانین است که به روابط بین مسلمانان و غیرمسلمانان در دوره صلح و جنگ میپردازد، البته آثار کلاسیک عمدتاً به روابط آنها در محدوده دارالاسلام مربوط است.»(7) حمیدالله معتقد است که حقوق بینالملل اسلامی «آن بخش از قانون و سنت درباره تعهدات سرزمینی و پیمانی است که یک دولت رسمی یا غیررسمی در تعاملاتش با سایر دولتهای رسمی یا غیررسمی رعایت میکند.»(8) غنیمی اشاره میکند که هر چند «بخش زیادی از حقوق بینالملل مسلمانان، عرفی است» اما باید توجه داشت که «اصول یا منابع شریعت، مآخذِ اصلی حقوق ملل اسلامی هستند.»(9) غنیمی همچنین اضافه میکند که حقوق بینالملل اسلامی را میتوان بهصورت «مجموعه قواعد و رویههایی در نظر گرفت که اسلام در روابط بینالملل مقرر کرده یا حداقل تحمل میکند.»(10) از نظر محمد فاضل: «قواعد اسلامی حقوق بینالملل را باید ارائهدهنده خطوط اصلی حقوقی دانست که قرار است اعمال دولتهای اسلامی نوظهور را در غیاب تعهدات پیمانی با غیرمسلمانان تنظیم کنند و در عین حال به دولت امکان بدهند که وارد روابط صلح آمیز با غیرمسلمانان شود.»(11)
اساساً میتوان حقوق بینالملل اسلامی را (با نگاهی تاریخیتر) نوعی نظام هنجاری در نظر گرفت که بهعنوان معادل مفهوم غربی حقوق بینالملل شکل گرفتهاست. این نظام بهموازات شکلگیریاش، طیف وسیعی از موضوعات مربوط به جنبههای بینالمللی تعاملات دولتی و انسانی را در بر گرفته است. حقوق بینالملل اسلامی مثل حقوق بینالملل کلاسیک، مسائل زیادی از جمله تعهدات پیمانی، دریانوردی و حفاظت از عوامل دیپلماتیک را دربرمیگیرد. جالب است که رسالههای مفصلی درباره حقوق بینالملل اسلامی نوشته شده است. مثلاً محمد بن الحسن الشیبانی، یکی از فقهای اسلامی برجسته در مکتب حنفی، کتاب السیَر الکبیر یا مدخلی بر حقوق ملل را در پایان قرن هشتم میلادی نوشتهاست، یعنی مدتها قبل از نظاممندسازی حقوق بینالملل در اروپا توسط گروتیوس و سایر پژوهشگران غربی. لازم به ذکر است که کتاب درباره قانون جنگ و صلح اثر هوگو گروتیوس در سال 1625 منتشر شد.
جای تأسف است که حقوق بینالملل اسلامی بهعنوان یک نظام هنجاری، در مقایسه با سایر حوزههای اساسی حقوق اسلامی، کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.(12) در نتیجه، از نگاه ساختاری، قواعدی که بر روابط دولتی در جهان اسلام حاکم است، معمولاً فاقد انسجام کلی است. در واقع، برخی صاحبنظران معتقدند تدوین مجموعهای منسجم و یکپارچه از حقوق بینالملل اسلامی معاصر، چندان امکانپذیر نیست.(13) در عین حال، پژوهشگران اسلامی حداقل میتوانند بحث کنند که آیا اقدامات خاصِ کشورهای دارای اکثریت مسلمان با تفسیر و درک خود آنها از سنت حقوقی اسلامی هماهنگ است یا خیر.(14) به نظر میرسد که اگر اقدامات پژوهشی بیشتر به تدوین تفسیرهای جامعتر از حقوق بینالملل اسلامی بینجامد، این کار به سود جهان اسلام است. حداقل اگر قواعد کلی مربوط به تعاملات جهانی مدرن میان کشورها در جهان اسلام، مورد توجه پژوهشی جدیتر قرار بگیرند، بسیار مفید فایده خواهد بود.
از نقطهنظر تاریخی، باید تأکید کرد که ظهور مفاهیم «دولتملت» و «حاکمیت»، چالشی برای سنت حقوقی اسلامی پدید آورد. حقوق بینالملل اسلامی و عالمان مسلمان (که قواعد خاص حقوقی را استخراج میکنند) ناچار بودند واقعیتهای جدید در نحوه مفهومسازی روابط بینالملل را با فرهنگ خود تطبیق دهند. در نتیجه، همچون دوران صدر اسلام، دیالوگی مداوم بین منابع حقوقی اسلامی و روابط بینالملل مدرن برقرار شده است. این دیالوگ خصوصاً به دلیل ماهیت روبهتکامل سنت حقوقی اسلامی، کاملاً امکانپذیر است. در واقع، پویایی ذاتی سنت حقوقی اسلامی، محرکی برای تأمل راجع به موقعیتهای جدید است که ارتباط میان نظام حقوقی و آموزههای وحیانی را به چالش میطلبند.
سنت حقوقی اسلامی همچنان چارچوبی بنیادین برای سیاست داخلی و بینالمللی در جهان اسلام است. در چندین جامعه دارای اکثریت مسلمان، آموزههای اسلامی ریشهای عمیق در بافت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مردم دارد. در نتیجه، مدام از سیاستگذاران انتظار میرود نظام حقوقی اسلام را (که در بافت یک جامعه خاص ظهور یافته است) هنگام تعامل با رأیدهندگان داخلی در نظر بگیرند. علاوه بر این، اسلام ممکن است در مواردی، چارچوب سیاست جهانی را تعیین کند. این امر خصوصاً در کشورهای دارای اکثریت مسلمان صادق است که حضور سنت حقوقی اسلامی نهتنها در سطح اجتماعی بلکه در نظام حقوقی داخلی نیز قدرتمند است.
با این همه، وقتی تأثیر اسلام بر روابط بینالمللی را در نظر میگیریم، باید به یاد داشته باشیم که کشورهای دارای اکثریت مسلمان (بهعنوان اعضای نظام بینالملل) در چارچوبِ نظام قدرت و کسب منافع، عمل میکنند. در واقع این کشورها، صرفنظر از رابطه تنگاتنگ با نظام حقوقی اسلام، باید در جهانِ استراتژی، تصمیم بگیرند. کشورهای دارای اکثریت مسلمان در چارچوب حقوق بینالملل کلاسیک عمل میکنند که معیارهای رفتار را برای همه کشورها صرفنظر از فرهنگ و اخلاق و نظام حقوقی داخلی خودشان، تعیین میکند. بنابراین لازم است که شبکه پیچیده قواعد، هنجارها و معیارهایی را که کشورهای مسلمان در آن عمل میکنند، درک کنیم. سنت حقوقی اسلامی بر روابط بینالمللی این کشورها در کنار سایر منابعِ تأثیرگذاری، عمل میکند. با این حال، کشورهای جهان اسلام از این نظر که ریشه در اسلام دارند، دارای وضعیتی منحصربهفرد هستند. گاهی اسلامیتِ این کشورها بسیار عمیق است. ظرافتهای سنت حقوقی اسلامی (و تعاملش با حقوق بینالملل اسلامی) تا حدی امور خارجی کشورهای مسلمان را شکل میدهد. گاهی آموزههای حقوق بینالملل هستند که نقش اصلی را بازی میکنند. اما در مواردی به نظر میرسد سنتها، هنجارها و برداشتها از سنت حقوقی اسلامی بر جنبههای خاصی از حقوق بینالمللِ مدرن، سیطره پیدا میکند.
پانوشتها
1. Bassiouni 2013, Powell 2015, 2016, 2018, Roberts 2017.
2. هر چند یک سنت حقوقی اسلامی وجود دارد، اما در نقاط مختلف جهان اسلام به صورتهای مختلف بیان میشود. کشورهای جهان اسلام بهیکاندازه یا بهیکشکل اسلامی نیستند. عربستان سعودی، ایران، اردن، مالزی و غیره هر چند بخشی از سنت حقوقی اسلامی هستند، اما در تفسیر سنت حقوقی اسلامی با یکدیگر تفاوت دارند. در نتیجه این کشورها در رویکردشان نسبت به حقوق بینالملل مدرن نیز اختلاف دارند. علاوه بر این، مکتبهای فقهی اسلامی (شیعی، سنی، اباضی) نیز نقش مهمی در شکل دادن به چشماندازهای حقوقی در جهان اسلام دارند.
3. Al Ghunaimi 1968; al-Zuhili 2005; Bassiouni 2013; Fadel 2010; and Hamidullah 2001.
4. Bassiouni 2014, 158.
5. Afsaruddin 2013.
6. Khadduri 1984, 164.
7. Bsoul 2008, 7.
8. Hamidullah 2012, al-Zuhili 2005.
9. Al Ghunaimi 1968, 95.
10. Al Ghunaimi 1968, 96.
11. Fadel 2010, par. 57.
12. Bassiouni 2014 & 2015.
13. Fadel 2010.
14. Fadel 2010.
مآخذ
- Afsaruddin, Asma. 2013. The Siyar Laws of Aggression: Juridical re-interpretations of Qur’ānic Jihād and Their Contemporary implications for International Law. In Marie-Luisa Frick and Andreas Th. Müller, eds., Islam and International Law. Leiden, The Netherlands: Koninklijke Brill, pp. 46–63.
- Ahmed, Shahab. 2016. What Is Islam? The Importance of Being Islamic. Princeton, NJ: Princeton University Press.
- Al Ghunaimi, Mohammad Talaat. 1968. The Muslim Conception of International Law and the Western Approach. The Hague, the Netherlands: Martinus Nijhoff.
- Al-Zuhili, Sheikh Wahbeh. 2005. “Islam and International Law.” International Review of the Red Cross 87(858): 269-283.
- Bassiouni M. Cherif. 2014. The Shari'a and Islamic Criminal Justice in Time of War and Peace. New York: Cambridge University Press.
- Bassiouni M. Cherif. 2015. Misunderstanding Islam on the Use of Violence. Houston Journal of International Law 37(3): 643-677.
- Fadel, Mohammad. 2010. International Law, Regional Developments: Islam, par. 1-60 in Max Planck Encyclopedia of Public International Law. Oxford: Oxford University Press.
- Hamidullah, Muhammad. 2012. The Muslim Conduct of State. Selangor: Malaysia: Islamic Book Trust.
- Khadduri, Majid. 1984. The Islamic Conception of Justice. Baltimore, MD: The John Hopkins University Press.
- Powell, Emilia Justyna. 2018. Islamic Law and International Law: Peaceful Resolution of Disputes. University
- of Notre Dame, IN, USA, Book Manuscript.
- Powell, Emilia Justyna. 2016. “Islamic Law States and the Authority of the International Court of Justice: Territorial Sovereignty and Diplomatic Immunity.” Law and Contemporary Problems, 79(1): 209–236.
- Powell, Emilia Justyna. 2015. Islamic Law States and Peaceful Resolution of Territorial Disputes. International Organization, 69(4):777–807.
- Roberts. Anthea. 2017. Is International Law International? Oxford: Oxford University Press.
استفاده از مطالب با ذکر منبع آزاد است.
متون سیاستی منتشر شده در شمس، بیانگر دیدگاه نویسندگان بوده و لزوما نظر این شبکه نیست.