در مورد مسالۀ دریاچۀ ارومیه و راهکارهای رفع آن در چند ماه اخیر تلاشهای گوناگونی صورت گرفته است. با اطلاع از معذوریتها و محذوریتهای دولت، بهویژه ریاست محترم جمهوری و معاون اول ایشان، باید به این بزرگواران دو نکته را یادآور شد:<br/>نخست؛ مسئله دریاچه ارومیه، علاج ششماهه و یکساله ندارد و چنین توقع و انتظاری نباید ایجاد، طرح و رسانهای شود؛ هرچند کار را باید با شتاب و سریع انجام داد. دوم؛ دولت باید نگاه ملی به مسئله دریاچه ارومیه داشتهباشد: پس باید برای رفع آن از همه ظرفیتهای فنی، اقتصادی و دیپلماتیک خود کمک بگیرد؛ بهویژه باید سرمایهگذاری مالی جدی، سنگین و درازمدتی داشته باشد. مسئله دریاچه ارومیه با چند میلیون دلار حل نخواهد شد. البته، منابع درآمدی جدیدی وجود دارد که میتواند ایجاد و از آن برای احیای دریاچه ارومیه استفاده شود. به یکی از آنها در این نوشتار اشارهشده است. <br/>
مقدمه
در مورد مسالۀ دریاچۀ ارومیه و راهکارهای رفع آن در چند ماه اخیر تلاشهای گوناگونی صورت گرفته است. با اطلاع از معذوریتها و محذوریتهای دولت، بهویژه ریاست محترم جمهوری و معاون اول ایشان، باید به این بزرگواران دو نکته را یادآور شد:
نخست؛ مسئله دریاچه ارومیه، علاج ششماهه و یکساله ندارد و چنین توقع و انتظاری نباید ایجاد، طرح و رسانهای شود؛ هرچند کار را باید با شتاب و سریع انجام داد. دوم؛ دولت باید نگاه ملی به مسئله دریاچه ارومیه داشتهباشد: پس باید برای رفع آن از همه ظرفیتهای فنی، اقتصادی و دیپلماتیک خود کمک بگیرد؛ بهویژه باید سرمایهگذاری مالی جدی، سنگین و درازمدتی داشته باشد. مسئله دریاچه ارومیه با چند میلیون دلار حل نخواهد شد. البته، منابع درآمدی جدیدی وجود دارد که میتواند ایجاد و از آن برای احیای دریاچه ارومیه استفاده شود. به یکی از آنها در این نوشتار اشارهشده است.
با عنایت به اینکه همه نیک میدانیم مسئله دریاچه ارومیه، تا حد زیادی، ریشه در سوء مدیریت آب و الگوی کشت نادرست و توسعۀ آمایش نشدۀ کشت سیب از دهۀ 1340 در منطقه و دیگر بیمبالاتیهای توسعهای در دهههای اخیر دارد و محصولات پرمصرف جایگزین کشت پیشین شدهاند، نخستین ضرورت و اولویت کاری قطعاً تدوین الگوی کشت منطقه است. این الگوی کشت در گام نخست باید مبتنی بر بهینهسازی مصرف آب باشد و از سوی دیگر قطعاً باید برای کشاورز و تولیدکننده توجیه اقتصادی داشته باشد و معیشت جامعۀ منطقه را تأمین کند. هر پیشنهاد و الگویی که به این دو نکته کلیدی بیتوجه باشد، قطعاً عملی و گرهگشا نخواهد بود.
چگونه میتوان ارومیه را نجات داد؟
به نظر میرسد ما در سالهای پیش رو نمیتوانیم برای سطح کشت چند صدهزار هکتاری منطقه، بیش از نصف مقدار کنونی آب برداشت کنیم. برای مدیریت این مسئله باید الگوی کشت به سمت محصولاتی تغییر کند که آب کمتری نیاز دارند (با رعایت ملاحظات پیشگفته) و همچنین باید رویکرد بهرهبرداری از آبهای جایگزین به شکل جدی دنبال شود.
برای الگوی کشت، باید محصولی (محصولاتی) تعیین و پیشنهاد شود که هم ازنظر اقتصادی برای کشاورز جذاب باشد، هم منطبق با ساخت اقلیمی و ظرفیت محیطی باشد و هم بازار مصرف داشته باشد. بهعنوانمثال، تغییر کشت و تولید یک محصول جدید در 200 هزار هکتار، اگر بازاری برای آن وجود نداشته باشد، بیمعنی و هجو خواهد بود، چه بسا برخی پیشنهادها که در رسانهها مشاهده میشود از همین دست است. در مورد آبهای جایگزین باید توجهداشت اکنون در کشور زیرساختهای فنی، نیروی انسانی و تجربه نسبتاً خوبی از تأمین پسابهای تصفیهشدۀ شهری که تا حد زیادی منطبق با استانداردهای بینالمللی هستند وجود دارد. این پسابهای تصفیهشده را (بهشرط دارا بودن استانداردهای ایمنی، بهداشتی و فنی) میتوان برای برخی محصولات غیرخوراکی کشاورزی استفاده کرد. با توجه به اینکه در کشور مشکلی از جهت تولید پساب نداریم و خودکفا هستیم، اگر بتوان در منطقه با توجه به جمعیت موجود و ظرف دو سال، امکان تصفیۀ پساب استانهای آذربایجان شرقی، غربی و اردبیل را فراهمکرد آنگاه میتوان با جمیع جهات به یک گزینه بهعنوان محصول اصلی الگوی کشت منطقه رسید که هم مصرف منابع آب شیرین به شکل قابلتوجهی کاهش بیابد و هم اهداف دیگر محقق شود:
تولید چوب در منطقه با استفاده از پساب
ایجاد نظامهای جنگل زراعی برای تولید چوب اهداف 3گانۀ اقلیمی، معیشت کشاورز و محیط زیستی را تأمین میکند. ازنظر اقلیمی منطقه برای تولید چوب، مساعد است و گونههای چوبی تجاری را میتوان با مطالعه انتخاب کرد که تولید مطلوبی داشته باشند. ازنظر اقتصادی نیز تولید چوب برای تولیدکنندۀ محلی جذابیت کافی را دارد؛ بازار هم برای این حجم تولید چوب، تقاضا دارد:
پیگیری نگارندگان نشان میدهد مجموعهای مانند IKEA که قریب به 11 درصد مبلمان چوبی جهان را تأمین میکند، آمادۀ خرید محصول چوب ما در این حجم و سطح است. کافی است گواهی سبز و ارگانیک و ازایندست هم برای این سیستمها گرفته شود تا ارزشافزودهای با این برند ایجادشده و بازارهای جهانی باقیمت مناسبتری از این محصول استقبال کنند. سازمانهای بینالمللی نیز کاملاً آمادهاند از این راهکار (ایجاد نظامهای تولید چوب ارگانیک) که موجب نجات دریاچه و دیگر برکات محیط زیستی است استقبال کنند.
دولت باید در سالهای اول که هنوز چوبی تولید نشده است به کشاورزان و تولیدکنندگان یارانه دهد. محل تأمین آن؟ هیچ نیازی نیست دولت محترم منابع فعلی خود را برای آن اختصاص دهد؛ کافی است ظرفیتهای بهرهبردارینشدۀ کشور در زمینه مکانیسم توسعۀ پاک (CDM) و تجارت کربن (CT) فعال شود.
مطالعات نگارندۀ ارشد نشانمیدهد بهشرط سرمایهگذاری و حمایتهای دولت، ایران سالانه میتواند تا یک میلیارد دلار از محل این دو مورد، درآمد داشته باشد که میتواند به احیای دریاچه ارومیه و یارانه سالهای اول به کشاورزان و بهرهبردارانی که چوب استحصال نکردهاند اختصاص یابد. چالش شور شدن و آلودگی خاک منطقه به دلیل استفاده از پسابهای تصفیهشده را میتوان با آبیاری تناوبی با آب شیرین و دیگر راهکارهای مدیریتی و پایشهای منظم به حداقل رساند.
بدون تردید، عملیاتی کردن چنین ایدهای که با تغییرات جدی الگوی کشت، سبک زندگی و سایر موضوعات مرتبط همراه است نیازمند عزم جدی، پیگیری مستمر، بررسی دقیق همه ابعاد و یک اراده عمومی است و هنوز این ایده میتواند پختهتر و سنجیدهتر ارائه گردد. سخن نخست را در پایان تکرار میکنیم: رفع چنین مسئلۀ پیچیده و چندجانبهای نیازمند همدلی، همسویی و همفکری کلیه صاحبنظران و تصمیم سازان و مدیران اجرایی است.
استفاده از مطالب با ذکر منبع آزاد است.
متون سیاستی منتشر شده در شمس، بیانگر دیدگاه نویسندگان بوده و لزوما نظر این شبکه نیست.